نمایشنامه حاضر داستان خانوادهای است که دوازده سال از مرگ دخترشان «مژده» میگذرد. اما آنها همچنان در سالگرد فوت او دور هم جمع شده و برای یادآوری خاطرات وی بر سر قبرش در بهشت زهرا حاضر میشوند. مژده که گویا درگیر مبارزههای سیاسی بوده و به همین دلیل نیز مرده است و پس از دوازده سال، هنوز در جایجای خانه، حضور خویش را اعلام کرده و با تکتک افراد خانواده، صحبت میکند، و نگران آنهاست. اما در این روز خاص، پس از این همه سال، دایی وی که برای شرکت در مراسم آمده، شروع به شکوه کرده و تمامی مردان فامیل، به خصوص پدر مژده را در مرگ فرزندش، فرهاد، مقصر میشمارد. او معتقد است که فرهاد به مژده علاقه داشته و پس از درگذشت مژده، او که خود را مسئول میدانسته، با وجود معافی پزشکی، راهی جبهه میشود و شهید میشود. پدر فرهاد، خطاب به پدر مژده میگوید اگر میخواستی، با یک کلمه، میتوانستی فرزند مرا از رفتن به جبهه منع کنی و او حتما حرف تو را گوش میکرد. زمان میگذرد و بحثها به هیچ نتیجهای نمیرسد. سرانجام همه تصمیم به حرکت به سوی بهشت زهرا میگیرند، اما در این میان مژده نگران فعالیتهای سیاسی عمومی خود و سلامتاش است. این کتاب، علاوه بر نمایشنامه حاضر دربردارنده گفتوگویی با نویسنده آن نیز است.
ما آب حیات می فروشیم.
کتاب وب : خدمات ویژه برای خرید کتاب از جمله خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب به سراسر کشور
قطع کتاب | جیبی |
تعداد صفحه | 110 |
نوع جلد | شومیز |
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
نوبت چاپ | 2 |
تاریخ چاپ | 1387 |
موضوع | نمایشنامه |
شابک | 9789643129316 |
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت کتاب وب می باشد.