انتشارات اختران منتشر کرد: در برزخ تب، زن را می بینم. سه روز به اتفاق خیلی های دیگر در صف کوچه ی سوسه انتظار کشیده است. بیست ساله است، با شکمی برآمده از اندام. برای آدم تیرباران شده ای آمده بود آنجا، برای شوهرش. ورقه ای به دستش رسیده بود برای تحویل خرت و پرت های شوهر و آمده بود آنجا. هول به جان بود هنوز. بیست و چهار ساعت انتظار در صف (...) هوای گرمی بود ولی او می لرزید. حرف می زد، نمی توانست ساکت بماند؛ حرف می زد. خواسته بود خرت و پرت های شوهر را تحویل بگیرد تا تجدید دیدار کرده باشد. بله، تا دو هفته دیگر فارغ می شد، و پدر برای نوزاد ناشناخته می ماند. توی صف، زن آخرین نامه را برای اطرافیانش می خواند و باز می خواد. «به بچه مان بگو که من آدم جسوری بودم.» می گفت و اشک می ریخت (...) چهره اش از خاطرم رفته است و تنها چیی که از او در ذهنم مانده حجمی است عظیم، شکمی برآمده از اندام، و آن نامه ای که در دست داشت، انگار خواسته بود آن را به کسی بدهد. بیست سال... چهار پایه ی تاشویی به زن دادند، سعی کرد که بنشیند، دوباره اما سرپا شد، فقط توان ایستادن داشت
ما آب حیات می فروشیم.
کتاب وب : خدمات ویژه برای خرید کتاب از جمله خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب به سراسر کشور
قطع کتاب | رقعی |
تعداد صفحه | 192 |
نوع جلد | شومیز |
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
نوبت چاپ | 5 |
تاریخ چاپ | 1402 |
موضوع | رمان خارجی |
شابک | 9789642071043 |
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت کتاب وب می باشد.