پری خاله غرق در انتظاری شیرین، کنار پنجره ی بزرگ دو لنگه ای نشسته بود و شهر بی انتهایی را که در مقابل چشمانش گسترده بود، تماشا می کرد، بام ساختمان های چندین اشکوبه، سطح کوچه های دلباز و عریض، میدان ها و پارک ها. پیاده رو ها را برف سنگینی پوشانده بود. حتی درختان سرسبز صنوبر نیز لباس سفید به تن کرده بودند، هوا سرد و ساکت بود و هیچ صدایی به جز ریزش مداوم برف،به گوش نمی رسید. عظمت پایتخت،پری خاله را به هیجان واداشته بود. از هنگامی که به شهر وارد شده بود، قلبش از فرط حیرت و شادی، در سینه نمی گنجید. شاید بدین سبب بود که نگاهش را هر دم از پنجره به هر سوی پرواز میداد که بتواند قدری به هیجان درونی خود فائق آید و افکار در هم خویش را سامان بخشد و قلب پر تب و تابش لحظه ای آرامش پذیرد...
ما آب حیات می فروشیم.
کتاب وب : خدمات ویژه برای خرید کتاب از جمله خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب به سراسر کشور
قطع کتاب | رقعی |
تعداد صفحه | 168 |
نوع جلد | شومیز |
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
نوبت چاپ | 1 |
تاریخ چاپ | 1399 |
موضوع | رمان خارجی |
شابک | 9786226352147 |
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت کتاب وب می باشد.